"اندر حکایت "رفیق بد" و بی تاثیر نبودن " ذغال خوب
زمانی که در منطقه "انسینو" ی لوس آنجلس زندگی می کردم, به ورزشگاه "هالیدی اسپا" می رفتم، گاهی سری هم
به "حمام بخار" می زدم, چهره ها محو در بخار بود ولی صحبت بفارسی را می شنیدم. که بدون اشاره به "رفیق بد"، اشاراتی به " ذغال خوب" داشتند. دوستانی که بتازگی از ایران بازدید کرده بودند و داستانهایی شنیدنی برای همپالکی هایشان تعریف می کردند و صحبتهایشان همچون همان ذغال مطروحه " گل" می انداخت, بیشتر حرفها از از نوع مواد مصرفی "سناتوری" و رنگ "کهربایی" اش بود که رفقا را چون "کاه" بخود جذب می کرده.
در اوائل انقلاب برنامه ای را از تلویزیون شاهد بودم که مصاحبه ای بود با گروهی معتاد، یکی از آنها درشروع صحبت گفت:
به همون خدائی که معتاد و غیر معتاد رو آفریده!
او به نشئگی از بدو تولد معتقد بود و به فلسفه پر اهمیت "رفیق بد" و تاثیر "ذغال خوب" هیچ اعتقادی نداشت
در حالی که مجسمه مومی "درویش تریاکی" از صادرات مهم داخله به بلاد خارجه است وحکایت آنرا در مطلب "اندر حکایت گراند پیانو و درویش تریاکی" گفته بودم، نمی دانم چه حکمتی است که در فیلمهای ایرانی همه نوع اعتیاد به انواع قرصها و گردها با دهها اسم مختلف نشان داده میشود ولی از تریاک و تریاکی خبری نیست، نه حالا که در هیچ یک از رویدادهای فیلم شده زمان مشروطه و بعد از آن، حتا زمانی که قرار
بر "پته بر روی آب انداختن" هم بود
باز از تریاکی های تاریخمان خبری نبود.
انگار هیچ " شاه تریاکی" در این مملکت وجود نداشته، نه وزیری نه وکیلی و نه سناتوری، راستی اگر هیچ "سناتوری" تریاکی نبوده، پس
این اصطلاح " تریاک زرد سناتوری" از کجا آمده؟
گویا تریاکی در این مملکت فقط توی "جوکها" وجود داره . "ملکه مادر" در خاطراتش مینویسد:
هنگام مسافرت به جزیره"سن موریتس" کم مانده بود "رضا شاه" ناخدای کشتی را تریاکی کند!
تصور اینکه شاهان قاجاری بدون تریاک و سایر نشئه جات امور حرمسرا را سامان می داده اند از محالات است. "حقه"ی نصرالدین شاهی
با نقش " قبله عالم" بر آن، گواهی بر حضور اساسی این
مالاتجاره "جاده ابریشم" در دربار "ناصری" است.
نگاهی به قیافه مظفرالدین شاه کفایت مذاکرات را اعلام می دارد.
در سریال "دایی جان ناپلئون"، "آسپیران قیاس آبادی " ظاهرا تنها تریاکی ماجرا بود، این هنرپیشه در سریال "هزار دستان" کار خوب "علی حاتمی" هم نقش مامور نظمیه و البته "تریاکی" را بازی می کرد و به مامور سرشماری هم تعارف می کرد:
"تا آتیش از گل نیفتاده بریم"
و همین فرم و حالت را در بازی اش در "گوزنها" هم داشت و تنها "یل" "گرز" بدست میدان بود او درتمام این فیلمها نقش یک " آژدان تریاکی" را بازی می کرد.
(" آژدان تریاکی" و "ژاندارم مرغ دزد" هم جزه حافظه ی تاریخی ما شده اند).
او رهروانی هم پیدا کرد، از جمله در
سریال "شاه دزد" اوائل انقلاب که یکی از ضد انقلابیون تریاکی بود.
در این سریال ها قیافه تکیده و لپ های فرو رفته و طرز صحبت کردن این کاراکترها نشان از "عملی" بودنشان داشت و نه نشان دادن فیزیکی آن "عمل"
در سریال "هزار دستان" در مضار"تریاک" صحبت می شود واز شروع
بکار "کلوپ صحت" برای ترک این
"بلای خانمانسوز که در بطن جامه رخنه کرده"
وقتی "جاده ابریشم" از شمال کشورمان می گذشته و افغانستان، مهمترین مرکزتولید خشخاش
و تریاک دنیا بغل گوشمان و یکصدو چهل سال حکومت " قاجار" های بی کفایت و خوشگذران
هم پشتوانه و بدون هیچ کنترلی بر مرز ها، پر واضح است که واردات نشئه جات به مملکت سابقه ای تاریخی پیدا می کند.
در آنزمان هر کس که دستش به دهنش می رسیده مشتری می شده و شاید خاصیت دارویی این محصول در خانواده ها برای درمان گوش درد و گلو درد بخصوص در بچه ها به نزدیکی آن به خانواده ها کمک می کرده و چون در ابتدا در انحصار ثروتمندان بوده اگر به دست خانواده های کم درآمد می رسیده "دم" را غنیمت می دانسته اند تا به سلک بزرگان در آیند
بنابر این نگرانی از اعتیاد آخرین چیزی است که ممکن بوده به ذهن برسد.
به احتمال زیاد "نگاری" هم در ایران رواج داشته، "شیره کشخانه" ها در سالهای دور و اصطلاح رایج "شیره ای" مؤید این نظر است.
نام کریم "شیره ای" دلقک دربار نصرالدین شاه در تاریخ ثبت است.
شاید "وافور" شکل ایرانی شده "نگاری" باشد, تغییر وضعیتی ازافقی به عمودی.
دو فیلم آمریکایی مصرف "نگاری" را به وضوح نشان می داد.
در فیلم "روزی روزگاری در امریکا" به کارگردانی "سرجیو لونه" "رابرت دو نیرو"
در صحنه ای در یک ""شیره کش خانه" " دراز کشیده و زن چینی صاحب محل
نگاری" را بر لبانش می گذارد"
جولی کریستی" در خانه خود و بهمین صورت "نگاری" می کشد"
!"نگاری" بر لب زیبا "نگاری"
ما تنها کشور دنیا هستیم که قسمت بزرگی از جوکهایمان به معتادین و به خصوص تریاکی ها مربوط است، چه گونه است که هیچ رد وعلامتی از تریاک و تریاکی در سینمای ما وجود نداشته و یا آنقدر کم که در حد نبود بحساب می آمده؟
چه چیزی درباره تریاک و تریاکی قرار بوده در فیلمهای ایرانی گفته شود؟ نه شوخی نه انتقاد و نه جوک گفتن درباره یک رفتار جمعی که به نوعی در بطن خانواده ها ریشه دوانده جایز نیست. هر کس بنوعی آنرا "تفنن" به حساب می آورده و و آدم تریاکی کم و بیش در هر خانواده ای پیدا می شده.
گاهی آدمها در جواب آیا فلانی معتاده؟ می گویند:
نه بابا تریاک می کشه!
بفیلم نکشیدن تریاک و تریاکی نه بدلیل جنبه های بدآموزی آن بل بدلیل رسوخ و نزدیکی به خانواده و کمرنگ شدن قبح آن اتفاق افتاد. خانواده هایی هم که بشدت نگران مساله اعتیاد در فرزندانشان بودند با تریاک رفتار دوستانه ای داشتند و در میهمانیهای خانوادگی "بست اول" را به "بست دوم" "بسط" می دادند گویا مصرف تریاک "تفنن"! ولی هروئین یا قرصهای "روان گردان" اعتیاد بحساب می آمدند.
چه چیزی درباره تریاک و تریاکی قرار بوده در فیلمهای ایرانی گفته شود؟ نه شوخی نه انتقاد و نه جوک گفتن درباره یک رفتار جمعی که به نوعی در بطن خانواده ها ریشه دوانده جایز نیست. هر کس بنوعی آنرا "تفنن" به حساب می آورده و و آدم تریاکی کم و بیش در هر خانواده ای پیدا می شده.
گاهی آدمها در جواب آیا فلانی معتاده؟ می گویند:
نه بابا تریاک می کشه!
بفیلم نکشیدن تریاک و تریاکی نه بدلیل جنبه های بدآموزی آن بل بدلیل رسوخ و نزدیکی به خانواده و کمرنگ شدن قبح آن اتفاق افتاد. خانواده هایی هم که بشدت نگران مساله اعتیاد در فرزندانشان بودند با تریاک رفتار دوستانه ای داشتند و در میهمانیهای خانوادگی "بست اول" را به "بست دوم" "بسط" می دادند گویا مصرف تریاک "تفنن"! ولی هروئین یا قرصهای "روان گردان" اعتیاد بحساب می آمدند.
با آمدن محصولات جدید آزمایشگاهی و انواع قرصها و گردهای بسیار قوی و بنیان کن، قبح " تریاکی" در مقابل "گرتی" بودن فرو ریخت و "تریاک" کمتر به عنوان "بلای خانمانسوزی که در بطن جامه رخنه کرده" شناسایی شد و با وجود مطرح بودن همیشگی، آرام آرام انگ "خانمانسوز" بودن جایش را به "حال کردن" سپرد و مورد مصرف ۹ تا ۹۹ ساله شد. در کودکی برای درمان گوش و گلو درد و در پیری برای "قوت زانو". بین این دوگروه هم برای "حال" و چنین شد که "تریاک" همچنان طبیب و حبیب اهل بیت باقی ماند.
شیره کشخانه ای در افغانستان - زنانه |
شیره کشخانه ای در افغانستان -مردانه |
بخشی از ترانه قدیمی و پر طرفدار " تیرام تیرام" می گوید:
"داش داش داشم من نشئه خشخاشم من"
یک " نشئگی تاریخی" که در کمر راست کردنی از "نگاری" به "وافور" و از "درازکش" به "نشسته" تغییر وضعیت داده.
گر حکم شود که مست گیرند در شهر هر آنکه هست گیرند!
سعید سیادت نقش - حرفهای در هنر- لوس آنجلس ۱۲/۲۷/۱۰
http://www.facebook.com/pages/Saeed-Siadat-سعید-سیادت-نقش-حرفهایی-در-هنر/179951875362318
سعید سیادت نقش - حرفهای در هنر- لوس آنجلس ۱۲/۲۷/۱۰
http://www.facebook.com/pages/Saeed-Siadat-سعید-سیادت-نقش-حرفهایی-در-هنر/179951875362318
No comments:
Post a Comment