هرآنکسی که دراین حلقه نیست زنده به عشق براو نمرده به فتوای من نماز کنید! حافظ
جوشش وحرکتی که در دومین مجمع عمومی بنیاد منجر به انتخاب هیات اجرایی شد، امیدهای تازه ای را نوید داد، که روند چرخش کار فزونی خواهد گرفت
و شتابی در خور به اجرای فکرهای جدید داده خواهد شد.
در بررسی این دومین نشست، نکاتی به نظر می آمد که شعرزیبای حافظ را در ابتدای مطلب لازم می آورد.
که ما به زندگان نیازمندیم؛ به نفس های گرمی که مدد رسان باشد؛ به حضور یکایک هنرمندان که بنیاد به واسطه آنان معنا می گیرد و و وسعت می پذیرد.
دوران برج عاج نشینی هنرمند و نگاه از بالا واز سرتفرعن حضوری ملوکانه در جمع یافتن، مدتهاست به سر آماده و اگر کسانی از ما همچنان در این حال و هوا روزگار می گذرانیم
می بایست به دریافت های حسی خود شک کنیم ؛ یا یکسره کناره بگیریم یا حضوری فعال داشته باشیم ؛ حضوری که حرکت را موجب شود؛ حرکتی که از مشتی ذغال نیمه گداخته در آتشگردان
هاله ای از نور و آتش پدید می آورد.
این حلقه نیاز دارد که عشق راهنمایش باشد و "هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق" ماهی مرده ای را می ماند که با جریان آب حرکت می کند ولی شنا نمی کند. آنان که کناره می گیرند
با آب می روند و آنان که داخل می شوند جریان را می سازند و خود هادی می شوند.
جلسات به ما نشان داد که چقدربه تمرین تحمل یکدیگر نیازمندیم؛ ما را از این تمرین ها گریزی نیست، تمرین باور خودمان که هستیم پس می توانیم تغیر دهنده هم باشیم .
سنگ جدا شده از دامنه کوه در بستر رود و در مسیر حرکت کنج های تیزش را از دست می دهد و نرم می شود ؛ ما گوشه های تیز آزار دهنده ای داریم که در بستر چنین رودی و در جریان چنین
حرکتی می تواند به صافی و صیقل خوردگی دست یابد .
که بودیم و چه کردیم به جای خود, که هستیم و چه می کنیم مطرح است.
آنروزها گذشت ، بد یا خوب سپرده شد به خاطره زمان و به داوری مردمان؛ اگر اینروزها نگاهمان به آنروزها باشد، هنرمند زمانه خود نیستیم
و اگر به باور کسی بودن یا چیزی شدن رسیده ایم، فاتحه امان خوانده است. اگر رابطه تنگا تنگ هنرها را با هم به فراموشی بسپاریم ، معنا یش اینست که نگاهمان هیچگاه از سطح به عمق حرکت نکرده ،
پس حرفمان از جنس "زمان" نخواهد بود.
صرف زیستن در سرزمین امکانات از ما هنرمندانی متفاوت نخواهد ساخت؛ و اگر بدون پویایی و حرکت در جهت شناخت زمانه و تنها با تکیه بر دستاورد های گذشته به تکرار بی حاصل خود بپردازیم ،
خواسته یا نا خواسته ، غافلان این دورانیم، حتی اگر اقبال موقت سهل پسندان جامعه پشت سرمان باشد.
سعید سیادت نشریه گروه هنرهای تجسمی سال اول شماره دوم ۷ جولای ۱۹۹۷
و شتابی در خور به اجرای فکرهای جدید داده خواهد شد.
در بررسی این دومین نشست، نکاتی به نظر می آمد که شعرزیبای حافظ را در ابتدای مطلب لازم می آورد.
که ما به زندگان نیازمندیم؛ به نفس های گرمی که مدد رسان باشد؛ به حضور یکایک هنرمندان که بنیاد به واسطه آنان معنا می گیرد و و وسعت می پذیرد.
دوران برج عاج نشینی هنرمند و نگاه از بالا واز سرتفرعن حضوری ملوکانه در جمع یافتن، مدتهاست به سر آماده و اگر کسانی از ما همچنان در این حال و هوا روزگار می گذرانیم
می بایست به دریافت های حسی خود شک کنیم ؛ یا یکسره کناره بگیریم یا حضوری فعال داشته باشیم ؛ حضوری که حرکت را موجب شود؛ حرکتی که از مشتی ذغال نیمه گداخته در آتشگردان
هاله ای از نور و آتش پدید می آورد.
این حلقه نیاز دارد که عشق راهنمایش باشد و "هر آنکسی که در این حلقه نیست زنده به عشق" ماهی مرده ای را می ماند که با جریان آب حرکت می کند ولی شنا نمی کند. آنان که کناره می گیرند
با آب می روند و آنان که داخل می شوند جریان را می سازند و خود هادی می شوند.
جلسات به ما نشان داد که چقدربه تمرین تحمل یکدیگر نیازمندیم؛ ما را از این تمرین ها گریزی نیست، تمرین باور خودمان که هستیم پس می توانیم تغیر دهنده هم باشیم .
سنگ جدا شده از دامنه کوه در بستر رود و در مسیر حرکت کنج های تیزش را از دست می دهد و نرم می شود ؛ ما گوشه های تیز آزار دهنده ای داریم که در بستر چنین رودی و در جریان چنین
حرکتی می تواند به صافی و صیقل خوردگی دست یابد .
که بودیم و چه کردیم به جای خود, که هستیم و چه می کنیم مطرح است.
آنروزها گذشت ، بد یا خوب سپرده شد به خاطره زمان و به داوری مردمان؛ اگر اینروزها نگاهمان به آنروزها باشد، هنرمند زمانه خود نیستیم
و اگر به باور کسی بودن یا چیزی شدن رسیده ایم، فاتحه امان خوانده است. اگر رابطه تنگا تنگ هنرها را با هم به فراموشی بسپاریم ، معنا یش اینست که نگاهمان هیچگاه از سطح به عمق حرکت نکرده ،
پس حرفمان از جنس "زمان" نخواهد بود.
صرف زیستن در سرزمین امکانات از ما هنرمندانی متفاوت نخواهد ساخت؛ و اگر بدون پویایی و حرکت در جهت شناخت زمانه و تنها با تکیه بر دستاورد های گذشته به تکرار بی حاصل خود بپردازیم ،
خواسته یا نا خواسته ، غافلان این دورانیم، حتی اگر اقبال موقت سهل پسندان جامعه پشت سرمان باشد.
سعید سیادت نشریه گروه هنرهای تجسمی سال اول شماره دوم ۷ جولای ۱۹۹۷
No comments:
Post a Comment